فروش اجباری زنان شوهردار در افغانستان( و یا کشف نوینی دیگری از جنایت در حق زنان )
انجنير سخي ارزگاني انجنير سخي ارزگاني

 

قسمت اول :

 

 

حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد        زمانه را سند و دفتری و دیوانیست

    اگر اقلا در مناسبات اجتماعی روزمره  و کنونی مردمان ستم کش ، مظلوم و طبقات استثمار شده  و به ویژه زنان محکوم تاریخ جامعهء افغانستان اندکی  مکث  گردد .  برعلاه فقر عمومی جامعه ، استبداد های  طبقاتی  ، سیاسی ، تاریخی ، اقتصادی ، فرهنگی  وغیره که  اقلا ناشی از سیستم  خرد ستیز  و عقبگرای  نظام  ملوک الطوایفی  و فرهنگ  مسلط  جهل  ورزی  قبیلوی  و نفوذ استعمار کهنه  و نوین  در سرزمین ما می باشد ؛ با حاکمیت و روابط نظام استبدادی سنتی در قرن کنونی است که تمام  هست  و بود  جامعه  موازییکی  و کثیرالاتنیکی  افغانستان  را  به  نیستی نیز سوق  داده  و  اجتماع کشور ما  را از مسیر کاروان  ترقی ،  پیشرفت  و تمدن باز داشته است . بلکه  بیش از نصف پیکره  نحیف جامعه ما  را  که  زنان تشکیل  می دهند  ، مرد سالاران  آنها  را  نیز  از هرگونه  حقوق  مدنی ، اجتماعی- سیاسی  وغیره  شان  محروم نگهداشته اند .  و آز آن هم افزون تر اینک دختران جوان ، نوبالغ ، نابالغ و بیوه زنان  نیز به مثابهء یک  متاع  و یا یک حیوان تا کنون با  وضع  رقت بار  و فاجعه آفرین توسط مرد سالاران  بی خدا با جبر قرون وسطایی و قدرتمندان تازه به دوران رسیده به فروش می رسند . اینک در ارتباط  با عنوان گزیدهء فوق به صورت مختصر مطالب زیر را بدون تسلسل و آنهم جسته و گریخته و شتابناک نشانی می نمایم :

 

دختر  فروشی گویا « خوشبختی » پنداشته می شود :

    وقتیکه رئیس  یک  خانواده (  پدر ، یا  برادر کلان ،  یا  عمو ، یا  ماما ،  یا شوهر خاله ، یا شوهر خواهر و یا هر جنس مذکر دیگر منسوب به  همین  خانوانودهء )  دختر  را  با  تصمیم  یکطرفهء  خود  بدون رضایت  دختر در بدل پول تحت  نام های : « طویانه ، ولور ، گله ، پیشکش ، شیر بهای مادر و امثالهم » به فروش می رساند.  و بعد پدر دختر و حتا تمام خانواده اش اعم  زن و مرد و خرد  و بزرگ « شکر»  خدا را بجاه می آورند و می گویند   شکر که  دختر را  به  خانهء  بختش  روان کردیم . »

    یعنی زمانی که دختر را بدون خواست و آرزویش و آنهم  در بدل  جنس  و پول  مثل  حیوان ذهن  بسته  با  رعایت مقررات و سنت پرستی فرهنگ قبیلوی ضد انسانی به فروش می رساند . همچنان همه  اعضای  خانوادهء ادای « شکر» خدا را بجاه می آورند و گویا اینکه « قهرمانی »  کرده و به اصطلاح « کار خیر» را انجام داده اند .

آیا چنین عملکرد رئیس خانواده نسبت به دخترش یک عمل ضد انسانی ، ضد اسلامی ، خلاف عقل ، خرد و  جفای بزرگ و جرم  نابخشیدنی  به  شمار  نمی آید ؟

آیا این امر دلالت بر فقر  فرهنگی- سیاسی ،  اجتماعی – اقتصادی ، عقب مانی مستمر تاریخی جامعه  ما  وغیره  که آنهم  ناشی از جوهر استبداد  و نهادهای  نظام  ارباب- رعیتی و فرهنگ  مسلط  قبیلوی  و حتا  ما قبل آن در بستر مناسبات اجتماعی جامعه اسیر و بلا کشیده ء ما بوده ، نمی باشد ؟

      در واقعیت  امر مطابق  با ماهئیت  نظام  فئیودالی  و فرهنگ  واپسگرای  قبیلوی  است  که  جنس مؤنث بی اختیار و بی اراده  و اسیر به عنوان کالایی  تجارتی  و  یا مثل  الاغ  از سوی  جنس متمرد  مذکر مرد  سالار به فروش می رسد و این  معاملهء  «  ننگین »  را  با  افتخار تمام  خود  « خوش بختی » دختر نیز می نامند . چونکه  در جوامع  اسلامی  جنس  مؤنث از جمله  نخستین  ملکیت  شخصی  جنس  مذکر بوده  که  صاحب وی ( دختر و یا زن بیوه )  را  باپرستش سنت زهرآلود قبیلوی و حکم  فرعون گونه  خویش گویا « پشت بختش » روان می نماید .

   هرگاه آگر یک پدر و یا هرجنس مذکر مرد سالار  پس ازچنین معامله دختر فروشی خود یک وقت بر سر عقل و هوش بیاید ، آیا هزاران نفرین و لعنت را نثار خود و سایر دختر فروشان مرد سالار نکرده و همچنان حکم اعدام خود را خود صادر  نخواهد کرد ؟

 

تفاوت  فروش  دختر  و  حیوان  در  فرهنگ  قبیلوی :

    فراموش نباید کرد که  فروش زن  در جامعه  قبیلوی حتا با  فروش  یک  حیوان  کاملا  فرق دارد . مثلا یک  رئیس  فامیل  یک  راس  گوساله  ماده  خود  را  تا  جوان  نشده  باشد ، آنرا  به  فروش نمی رساند . وقتیکه  گوساله خوب به ثمر رسید و به قول مشهور که : « گوساله  ، گاو شد »  ، آنگاه این گاو  جوان  را به  فروش می رساند . همچنان خریداری که گاو جوان را خریده است ،  از آن به  خوبی  مواظبت و نگهداری  می کند تا  برایش  گوساله  بزاید  و شیر هم بدهد .  در اینجاه عملا  به مشاهده می رسد که رابطه فی مابین گاو خریده شده و صاحب جدید اش یک جانبه و استثماری نبوده  و  بل دو جانبه و عادلانه  می باشد . یعنی  وقتیکه مالک از گاو خریده شده ء  خویش  خوب  پاسبانی  و حفاظت لازم  را می دارد و در مقابل گاو برایش  گوساله  زائیده  و شیر  را  به  صاحبش  تحویل  می دهد که  به  این  وسیله  تعادل داد  و گرفت فی مابین مالک  جدید و گاو رعایت می گردد و مناسبات بین شان بدون تناقص و بحران پیش می رود . 

    و اما در نظام  ملوک الطوایفی  و سنت های  ضد انسانی  و ضد  عقلانیت این چنین معاملات  در انحصار مطلق یک رئیس خانواده ( و یا هر جنس مذکر فامیل ) بوده که دختر نابالغ خود را گویا پشت «  بختش  »  روان  می کند . و پدر ، دختر خود را قبل از سن بلوغ هم به فروش می رساند .  یعنی  زمانیکه  دخترش  را خلاف  موازین  قرآنی ، مغایر اعلامیه  جهانی  حقوق  بشر و ضد  حکم زمان با اکراه تمام به  شوهر می دهد ، در  واقع این  پارهء  جگراش  را  از اسارت و  زندان  « پدرسالاری  »  به  زندان  جدید  « شوهر سالاری » تحت  نام « عروسی »  تحویل داده است . در این  میان زنجیر اسارت کهنه  که  در دست و پا و گردن  دختر در خانه  پدرش حلقه شده بود و سنگینی می کرد ، این بار این زنجیراسارت  برای  دختر در خانه شوهر ناخواسته اش سر از نو در کرهء داغ آهنین ریخته شده  و  بر اندام این عروس اسیر حلقه سوزان و دایمی می شود.

   آقای حبیب الله « ربیع» خواجه عمری شاعر شهیر کشور ما اسارت زن را اینگونه ترسیم می نماید :

برای   آنکه    دائیم   برده   باشی        بدست  و  پای   زولانت   نمودند

بنام   دین   اسیر  و  برده   گشتی        « سیاسر  گفته  زندانت  نمودند »

برغم دین شدی محروم ز تحصیل        بصحرا   برده   چوپانت   نمودند

ببازار    ستم     همچون    متاعی       گهی  قیمت ، گه  ارزانت  نمودند

     پس عملا به مشاهده می رسد که تفاوت میان محتوای فروش دختر و گاو از زمین تا آسمان وجود داشته که گاو خریده شده برای مالک جدید اش حق ( یعنی شیر ، گوساله وغیره ) را می دهد و در مقابل از او حق ( علف ، آب ، پاسبانی وغیره ) خود را نیز از مالکش نصیب می گردد . و اما دختر فروخته شده  حتا مثل گاو هم به حق خود نمی رسد ، بلکه از زندان پدر سالاری و آنهم با تمام عدم  تجارب  و بی خبری و نادانی  که بوی شیر مادر از دهنش زباله  می کشد ، با غم و اندوه فراوان و چشمان بسته به زندان شوهر مرد سالار جدید نقل مکان می نماید . برای این دختر زنجیر اسارت نو شده و زندان مرد سالاری تازه ساخته شده است .

 آیا این معامله در جوامع اسلامی  به  خصوص در جامعه افغانستان ضد انسانی ، ضد اسلامی ،  ضد اعلامیه جهانی حقوق بشر ، ضد مصالح  ملی  و ضد علم  روز نیست ؟

    از قبیل این  گونه  روابط  ضد انسانیت ، ضد  اسلامیت ،  ضد  عقلانیت   و مغایر  قانونمندی  تکامل  زمان  نه  تنها  از  قدیم  به این سو بالای انسان های زن در سراسر تاریخ اجتماعی – طبقاتی مردمان جهان مسلط بوده ،  بلکه منجمله  مشخصا از مدت های طولانی  به  اینسو است  که  بیدادگری ها ، سیاه ورزی ها ، کنیزی ها و اسارت های متنوع  بالای  اناث  اسیر  و تحت   ستم  کشورهای  اسلامی  و از آنهم خاص تر بالای زنان اسیر و در سوگ نشسته در میهن عزیز ما نیز با اشکال ویژه  وحشیانه  و جنایت  آفرینش  نیز ادامه دارد .

    خدا یا ! گاو خریده شده در نزد صاحب جدید اش به حق خود می رسد و به نزد مالکش ارزش هم دارد و از سوی این مرد سالار احترام می شود. اما دختر خریده شده در خانه شوهرش از حق محروم  بوده  و احترام هم نمی گردد و بلکه  در زیر کارهای مزرعه ، منزل و طفل داری و اسارت جدید  جان می دهد . و همین مرد سالار به گاو خریده شده خود احترام می کند اما به زن خریده شده خویش یک چهارم حیصه احترام که به گاو دارد به  همسر خود  ندارد .  خدا یا !

    متأسفانه که اینگونه مسایل جزء فرهنگ خرافی اجتماعی- قبیلوی در جوامع اسلامی و از آنهم مشخص تر در افغانستان ویرانه و داغدار عمومیت پیدا نموده است که فرهنگ غالب اجتماع  ما  را  درین مقطع زمانی نیز تشکیل می دهد که شکستن آن کار سهلی نخواهد بود .

    اکنون ازدواج های اجباری با چنان حدت و شدت تمام بالای دختران جوان و حتا بالای دختران صغیر و نا بالغ مردم ما از سوی مرد سالاران بی خدا ، تفنگ سالاران جابر ، دزدان مسلح ، قوماندان متمرد محلی ، اسلام نما های بومی  و نظایر آنها تحمیل می گردند که هرگز سابقه ندارد . رسانه های خبری  و مطبوعات همه روزه از حد اقل چنین کارکردهای ننگین زن ستیزان ، جنایت کاران و جنگ سالاران محلی گزارش  های زنده را  از قول این  قربانیان  زن  از  ورای رادیو ها ، تلویزیون ها ، اخبار و امثالهم به سمع شنوندگان  می رسانند که سخت غم انگیزاست .

 آیا باز هم باور نمی کنیم که ماهئیت فروش دختر نسبت به حیوان در افغانستان قبیلوی از آغاز معامله  تا انتها را تفاوت زیاد دارد . آیا این چنین معامله دختر فروشی افغانستان در کدام کشور  از جهان وجود دارد ؟  آیا باز هم  مرد سالاران و جنایت کاران کشور ما در اسارت نمودن زنان و زن فروشی در جهان کم نظیر نیستند ؟

 

جنس  مذکر  اولین  بانی  ظلم  و زن  فروشی :

با فرموده ء زیبای این شاعر گرانقدر :

خانه ظلم خراب است تو هم می دانی        مثل کف بر سر آب است توهم می دانی

    به یک حساب اینکه قابیل نخستین قاتل برادرش هابیل در تاریخ بشریت بود . و قابیل به خاطر اینکه  زن زیبای هابیل را تصاحب کرده باشد ، برادرش  هابیل را بی رحمانه کشت . همچنان قابیل جاهل ، زن  زیبای هابیل صلح دوست  را با اکراه تمام در قید اسارت شهوانی  و نکاح جابرانهء خود  در آورد . و این واقعیت ظالمانه و عبرت گیرنده نیز به جایش به عنوان مدرک فراموش ناشدنی نیز قابل توجه است.

     ولی از جهت دیگر بر اساس خرد علمی و تجربوی پس از استقرار مناسبات  اجتماعی ، مادی و فرهنگی از آغاز زایش و پیدایش نظام ظالمانهء مرد سالاری و بردگی تا کنون ، جنس مذکر به مثابهء بانی بی دادگری ، بی عدالتی ، خودکامگی ، انسان فروشی ، ویرانگری ها  ، جنگ افروزی ، تجاوز جنسی بر اناث ، لواطت ،  جهالت ها و سایر ناهنجاری های اجتماعی نیز در جامعه  بوده  و اکنون هم می باشد .  اما ناگفته نماند که همین جنس مذکر باعث اختراعات گوناگون ، ایجاد و نهادینه سازی ارزش ها ، آبادی ها ، قهرمانانی ها ، زیبایی ها ، تمدن ها ،  رشادت ها  و امثالهم برای سعادت جامعه بشری از آغاز تا حال نیز شده است که آنرا مورد ارزیابی قرار نمی دهم ، زیرا که از بحث مورد نظر ما خارج می باشد .

    من در جهات کارکردهای مثبت و ماندگار و قابل افتخار کلا جنس مذکر و مؤنث  و به ویژه دست آورد های مردان شایسته و بایسته و خردمند نظر اندازی نکرده و فقط گوشه ء اندکی ازعملکردها و کنش های منفی مرد سالاران و جباران مرد  را در رابطه به زنان پیش کش خوانندگان محترم می نمایم  . ولو در این صفات منفی مرد سالاران سنتی و مدرن  ؛ شخصیت های عملی ، دانشمند وغیره هم شامل باشند ، باید که مورد انتقاد خردمندانه و بی طرفانه  قرار بگیرد . زیرا قضاوت تاریخ از حب ویژه و بعض خاص مبری بوده و تاریخ راستین ،  مسایل را  بی طرفانه و آنهم خیلی ها بی رحمانه به داوری می گیرد که بیانگر داوری قرآنی ، علمی ، منطقی ، سازنده  و مبنی بر قانون مندی تکامل زمان برای پیش برد و ترقی و شکوفایی سالم نظام جامعه  می باشد . پس داوری و قضاوت بی طرفانه تاریخ از آن دانشمندان ، علما و سازندگان جامعه و تاریخ در چنین امور بوده  که  من شخصا خود را  فاقد  داوری عادلانه تاریخ دانسته  و در مسایل مورد بحث خویش صرفا درد  دل  خویش را ارائه می  نمایم و بس .

     در واقع امر ما جنس مذکر در جوار سایر استبدادهای روزمره خویش ، خالق « فرهنگ دختر و زن فروشی » و همچنان « میراث دار ظلم های  ویژه  نظام برده داری ، فئودالی  ،  سرمایه داری »  بر زنان  اسیر و طبقات مستضعف جامعه خویش نیز هستیم ؛  که  به  خصوص  در جوامع  اسلامی متأسفانه  به  مثابه  یک « فرهنگ عام » جامعه  و سنت پذیرفته

... در  افغانستان  مخروبه  نیستند ؟

    آیا با چنین دختر فروشی ها ، ژرفای بندگی اجتماعی و اسارت مستمر و غمبار زنان ، گوشهء از نفس ظلمت گران ، منادیان دروغین دین ، اخوانیزم ،  مسلمان نما ها ، متولیان سیاسی خودکامه و نظام استبدادی عقبگرا به صورت عینی و ملموس به نمایش گذاشته نمی شود ؟

    اینک با کلام سازندهء سرایشگر پر آوازهء کشور خویش آقای حبیب الله « ربیع » خواجه عمری عطف توجه نماییم که در ارتباط محکومیت قرون وسطایی زن در افغانستان جدیدا سروده و من صرفا گزیدهء آنرا تقدیم می دارم :

چرا   خواهر    پریشانت     نمودند         بنام      زن      بزندانت     نمودند

بدست جهل  گشتی   زنده  در  گور         بنام      ننگ       قربانت    نمودند

شدی   محروم    از   حق   طبیعی          دل  پر  خون   و   گریانت  نمودند

بنام   زن    کشیدی     رنج   بسیار          بمثل    ماهی       بریانت   نمودند

چو مرغان در قفس کردند  اسیرت          از   این    لانه    گریزانت  نمودند

شدی  محروم  ز  آزادی   و عزت          بکنج     خانه      پنهانت    نمودند

نمودند بی سبب منعت  ز  تحصیل          چرا محروم از این خوانت نمودند ؟

گذشت آن دوران تاریکی و ظلمت          اسیر  در  عصر   کیهانت   نمودند

چراغ  معرفت  را  از  دو   دستت          گرفتند   ظلم   در   جانت    نمودند

ربودند  نام  و  عنوانت چو  دزدان          بنا م    کو چ    عنوانت      نمودند

گهی گویند عیال  و گاهی   میرمن          دچار  یاس   و   حرمانت    نمودند

آیا  مناسبات  نظام  واپسگرایی ملوک الطوایفی  و فرهنگ حاکم  قبیلوی  در کل افغانستان  و  به صورت خاص در جوامع هزاره و پشتون عامل اصلی بر ضد  ترقی ، نهادینه سازی جامعه مدنی و تحقق پیش زمینه های دموکراسی در این مرز و بوم نبوده  و نیست ؟

 

فروش  دختران  روستایی  بناء  بر  فقر  اقتصادی  و اجتماعی :

     ناگفته نماند که مردمان تحت ستم و محروم دهات تاجیک ، پشتون ، هزاره ، بلوچ ، قزلباش ، بیات ، نورستانی ، ایماق ، پشه یی ، تیمنی ، قزاق ، ترکمن ، ازبیک ، عرب  و سایر روستان نشینان و دور دست  افغانستان  که  خارج  از مراکز نیمه  شهری  و شهرها با هر گونه فقر اجتماعی ، مادی ، فرهنگی ، سیاسی ،  روانی  وغیره  که  فاصلهء  زندگانی  و مرگ  را طی  می نمایند ؛ دختران خویش را از روی ناچاری  و جبر اقتصادی هم  به فروش می رسانند .

     به  صورت خاص در هزارستان بناء بر قلت زمین زراعتی ،  طبیعت خشن ، زمستان طولانی ، استبداد خاصی مامورین محلی و کوچی ها ، تحمیل مالیات کمر شکن دولتی ، استبداد نیمه اربابان محلی ، مشکلات اقتصادی مستمر و فقر فرسایشگر به  ویژه پس از سلب تمام  مالکیت  و تصفیه نژادی هزاره ها توسط امیرعبدالرحمن  جابر و طالبان به مشاهده میر سد که  مردمان هزاره دختران صغیر خودها را از گرسنگی طاقت فرسا نیز می فروشند تا از نگهداری و تغذیه شان قدری نفس راحت بکشند. به قول مشهور که گویند : « آب که در گلون رسید ، بچه زیر پا است .» این  ضرب المثل کاملا در مورد  تمام  مناطق  روستایی کشور  ما و به خصوص در قسمت هزارستان صدق می کند .

     اصلا مردمان ریسمان بدوش و بی وارث افغانستان به خاطر فقر اقتصادی خودها  هم  ناگزیرا  دختران خودها  را در بدل اجناس ، حیوانات و  پول به  شوهر  می دهند ، تا  از نگهداری شان اقلا  بی غم گردند . یعنی بدین معنی که اتنی ها و مردمان  محکوم و عمدا  فراموش شدهء  دهات و روستاها به گمان اغلب بیش از هشتادو پنج در صد از خانواده ها ، دختران خودها را به سبب ناداری بی حد  و  حصر  و  فقر دراز مدت  اقتصادی- اجتماعی  و از  ناگزیری  روزگار غم انگیز اجتماعی- فرهنگی عمدتا در بدل جنس ، چهارپایان و قسما پول تحت عنوان شیربهای مادر ، مصارف عروسی ، طویانه وغیره حتا به مردان سالخورده  و چند  زنه  نیز به شوهر می دهند.

     باید افزود که چون در روستاها چندان  روابط پولی- کالایی  انکشاف نکرده و تقریبا جنبهء مسلط داد و گرفت را  اغلبا تبادله  جنس به  جنس تشکیل  می دهد ؛  فلهذا بهای دختر را نیز معمولا از پدر داماد جنس ، حیوانات  و تا حدودی  مقدار پول ( در صورت داشتن پول ) هم  می گیرد . و به ویژه این امر در بین روستا نشینان هزاره  بیشتر مروج است ، که به نسبت فقر و ناگزیری اقتصادی دختران صغیر را می فروشند . ولی برعلاوه آن مردم هزاره مطابق عادت همیشگی خودها به هیچ صورت به تگدی ، دزدی ،  بی دینی ، غارت ، جاسوسی ، تولید مواد مخدره ، قاچاق ، رهزنی ، انسان ربایی ،  میهن فروشی ، تقلب کاری و سایر جنایات ضد منافع ملی و ضد اسلامی  در کشور تن در نداده ؛ و حتا از گرسنگی طاقت فرسا با گواهی سراج التواریخ پس از شکست هزارستان و غصب تمام دارایی مردم توسط دولت عبدالرحمن خان ؛ هزاره ها دانه های جو ، جواری و گندم را از بین سرگین اسپ های دولتی پالیده و می خوردند تا اگر زنده بمانند . اما مردم اسیر و در غل زنجیر بسته شده یی هزاره به دزدی ، گدایی و ... هرگز تن در نداند ؛ ولی از جبر روزگار دختران صغیر خودها را با خفت و هردم شهیدی تمام می فروختند تا به این وسیله هم دختران فروخته شده یی شان را  از مرگ نجات داده باشند و همچنان از طرف دیگر خودشان نیز چند صباحی نیمه  نفس  بکشند . در واقع  دختر فروشی در میان  روستانشینان  و نیمه شهریان کشور ما  به عنوان  یک  فرهنگ  مسلط  قبیلوی  حاکم  است که عامل چنین امر  سیاست ها و عملکردهای شاهان خودکامه ، اربابان استثمارگر و حامیان خارجی شان و نظام فئودالی تاریخ زده در افغانستان  می باشد .

    ناگفته نماند که بررسی اخیر گزارشگران عفو بین الملل از وضعیت  زنان  و دختران و منجمله علت « دختر فروشی » را در افغانستان نیز عمدتا   « فقر اقتصادی » و سیاه روزی اجتماعی ارزیابی نموده  که واضحا بیان فوق مرا در زمینه  مورد تأیید قرار می دهد . اینک در این باره چنین می نویسند :

   « به گزارش عفو بین الملل ، فروش دختران ، ازدواج آنان در برابر پول به دلیل فقر مفرط  جامعه  و نیز وسیله ای  برای گرفتن تضمین های امنیتی ، معمول است. » ( انترنت بی بی سی ).

    عامل این گونه دختر فروشی از یک طرف بناء بر عقب مانی نهادهای اجتماعی ، معنوی ، اقتصادی نظام فئیودالی و فرهنگ مسلط استبداد قبیلوی بوده و از طرف دیگر بر اساس سیاست متولیان سیاسی دستگاه ظالم و طبقاتی ، تک تباری ، فاشیزم  خاندانی ، تک فردی ، دلالان مذهبی وغیره در جامعه  به خون  تپیده یی  افغانستان نیز می باشد .

    در باور من تا وقتی که کلیه نهادهای ناکارآمد و تجدد ستیز سیستم عقبگرای  جامعه سنتی ما مبتنی بر معیارها و جوهر خرد ، رسالت عقلانیت ، بینش  امروزی ،  تولد و پویایی نهادهای  جدید اجتماعی جامعه ، آگاهی دموکراتیک و ... بالاخره نظام مردم  سالاری به جای سیستم ملکوک الطوایفی ، فرهنگ قبیولی و قوم سالاری از پائین توسط نیروهای پرتوان و شعوری جامعه و آنهم به صورت تدریجی ، مسالمت آمیز و حکم قانونمندی تکامل  مقتضای  زمان در بستر تحولات  بالنده  و تغییرات سازنده قرار نگیرد ؛  آیا ممکن است  که نهادهای دختر فروشی ، فقر اجتماعی جامعه ، تعصبات اتنیکی- قبیلوی ، مذهبی - دینی ، اسارت زنان ، انسداد  فکری ، عتاب و توهین ، استبداد ذهنی و طبقاتی ،  علایق خونی و سلایق قبیلوی ، وبازدگی فکری ، زن ستیزی ، ساختار ذهنی تمدن ستیزی ، نظام نا پالودهء سیاسی و ... پوسانیده و به طرف زوال تدریجی سوق داده شود ؟

    دخترانی که  بناء  بر جبر اقتصادی و سیه روزی اجتماعی توسط  والدین شان  به  فروش رسانده می شوند ،  پژوهشگر  فرزانه  آقای دستگیر صادقی ، اینگونه  مسئله  را  از منابع  خارجی گزارش  می دهد:

« چشمان زیبا پر از اشک است . زمانی که پدر این دختر د ه ساله از بازوی وی گرفته و وی را تسلیم مردی می نماید که از آن مرد مبلغ پنجاه هزار افغانی معادل یکهزار دالر قرض گرفته بود . پدر وی گل میران 42 ساله یک دهقان ساده در ولایت ننگرهار به قرضدار میگوید که : « من نمی توانم  از طریق دیگری قرض تو را اداء نمایم ، دخترم را بگیر . »  مانند بسیاری دهقانان دیگر در افغانستان ، گل میران میخواست که قرض خود را از فروش حاصل کشت خشخاش بپردازد که از آن بعدا هیرویین ساخته میشود . بر اساس پلان عملیاتی مبارزه با مواد مخدر ، ارگانهای محلی زمین تحت کشت وی را تخریب نمود و برای وی چیزی باقی نگذاشت . حاجی نقیب الله که برای گل میران قرض داده بود به جواب میگوید : « من دختر را در بدل قرض خود قبول نمودم . »  وی علاوه می نماید : « ما موافقت کرده بودیم که وی باید پول قرض مرا در هرگونه شرایط مانند خرابی هوا و یا تخریب کشت توسط دولت بپردازد . یکسال بعد و یا هژده ماه بعد من دختر را برای پسرم ازدواج میکنم . پسرم نزده ساله است و دو سال قبل زن اول وی را برایش عقد نمودم و حالا وی دارای یک طفل است .» پاینده گل که در ناحیه شنوار دهقان است  و مصروف کشت خشخاش میباشد نیز مجبور گردیده تا دختر هفده ساله اش را به یک مرد زن دار در بدل قرض خویش بدهد . وی میگوید : « وقتی  شخصی با یک دلال مواد مخدر موافقت میکند ، هیچ چیزی به غیر از تریاک قابل پرداخت نیست ، ولی آنها دختر را رد نمیکنند . »  پاینده گل دولت را مسوول چنین وضعیت میداند و علاوه می نماید : « آنها نمی توانند کاری با دلالان بزرگ مواد مخدر داشته باشند و در عوض کشت کوچک مرا تخریب می نمایند و این موجب مشکلات میگردد .» ( ص 13 ، ماهنامه مشعل   ، شماره چهارم سال سوم ، شماره مسلسل 28 سرطان 1384 جون 2005 ، مقاله :« انتخابات پارلمانی چالشها و پی آمدها » نویسنده : دستگیر صادقی .

   با گزارش فوق به خوبی درک می گردد که مردمان تحت ستم هزاره ، پشتون و سایر مردمان هردم شیهد و ریسمان به دوش روستایی کشور ما  از جبر روزگار  و فقر اقتصادی  جگر گوشه های خودها را می فروشند . ولی یک تعداد شؤنیست  و میراث  داران  حاکمیت  عبدالرحمن خانی و یک  جمع  خاص  قبیله  سالاران  مستبد  با  اجیران  شان  بالای  خون  و گوشت  کلیه  مردمان افغانستان با  شیوه های کهنه و همچنان  نوینی استبدادی  و  آنهم  در لباس « دین » ،  « دموکراسی »  ،  رعایت  گویا  « حقوق بشر »  ،  در  زیر نام  « وحدت ملی » ...  حکومت می کنند  و زیر بنای سیستم استبداد را با طرز جدید  هم فربه تر و تابان تر  می نمایند .

 

فروش اجباری زنان شوهردار در جمهوری اسلامی افغانستان :

    اما با درد و اندوه فراوان  که  بازهم  جنایت فجیعانه تر و غم انگیزتر در حق زنان زیر ستم و اسیر کشور ما در زمان دولت منتخب کنونی و آنهم در مقابل  چشمان  نیروهای ائتلاف بین المللی ضد طالبان- القاعده که مدعی حمایت از حقوق بشر و امنیت و دموکراسی اند ، در میهن ما صورت می گیرد . عملا به مشاهده  می رسد  که  در تحت  سلطهء  قرون  وسطایی  قوماندانان مسلح ، زمامداران  محلی  جنایت پیشه ، اسلامیستان تروریست ،  دزدان سازمان یافته ، مافیایی جهانی و داخلی و غیره که همهء آنها در درون  دولت کنونی و در کنار عساکر امریکایی ، ائتلاف جهانی ، ناتو ، آیساف در کشور ما بسر می برند ؛ زنان شوهردار را جبرا خلاف امر خدا ، ضد کرامت انسانی و مغایر منشور اعلامیه  جهانی  حقوق  بشر از همسران  شان  با  قدرت  تفنگ جدا نموده  و آنها را با افتخار مرد سالارانه و فرعونی خودها  بالای خریداران  مردان  خون آشام دیگر به فروش می رسانند . این یک کشف نوینی از جنایت در حق زنان کشور ما از سوی جلادان و جنایت  کاران  تازه  به  دوران رسیده در افغانستان  می باشد .

    و اینک به  این گزارش از سایت  بی بی سی توجه  نماییم  که  اعتراف رئیس  دولت انتخابی افغانستان  را  در مورد  جنایت  ،  گسترش  فساد اداری ،  فروش  زنان شوهردار، ناکار آیی دولت کنونی  وغیره  به خوبی به  نمایش  می گذارد :

    « حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان از علما دینی  و  روحانیون  خواست  که  تا علیه  خشونیت و بد رفتاری با زنان و ازدواج های اجباری فتوا دهند و دولت  را در مبارزه با  فساد  اداری  یاری کنند .

آقای کرزی در آستانه میلاد  پیامبر اسلام  در جمع  شماری از عالمای دینی در کابل سخن  گفت.

رئیس جمهور کرزی گفت که  نتایج ارزیابی های او از وضعیت  موجود  درافغانستان  نشان داده است که  مردم  همچنان در بیساری از ولایات ، از ادارات  دولتی  شکایت  دارند و در سه  سال گذشته شمار زیادی از افراد مسلح ، همچنان به ظلم و تعدی در مناطق مختلف پرداخته اند .

    او گفت که ازجمله در یک ولایت ، حدود 15 زن به زور از شوهرانشان  گرفته  شده و به قدرتنمدان محلی فروخته شده اند که شماری از این  قدرتمندان  در دولت  نیز نفوذ  داشته اند .

دو روز ، دو هزار شکایت :

    حامد کرزی گفته ، یکی از هیاتهای  ارسالی  وی که  به  مناطقی  از افغانستان سفر کرده ، در مدت دو روز ، دو هزار مورد شکایت را دریافت کرده که نارضایتی عمومی مردم  از دستگاه های حکومتی  را نشان می دهد .

    رئیس جمهور افغانستان  گفت  که  اگرچه  به  نظر می رسد  اجرای  اص
September 27th, 2005



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي